سفارش تبلیغ
صبا ویژن



هر چه می خواهد دل تنگم می گم.... - روزگار تنـــــهایی






درباره نویسنده
هر چه می خواهد دل تنگم می گم.... - روزگار تنـــــهایی
میلاد پرسا
عاشقی گر ز این سرو گر ز آن سر است عاقبت ما را بدان سر رهبر است
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور1385
مهر 1385
آبان 1385
آذر 1385
دی 1385
بهمن 1385
اسفند 1385
فروردین 1386
اردیبهشت 1386
خرداد 1386
تیر 1386
مرداد 1386
شهریور 1386
مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
بهمن 1386
فروردین 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1389
تیر 1389
تیر 1390
مرداد 1390
مهر 1390
بهمن 1390
تیر 1391
شهریور 1391
مهر 1391
آبان 1391
دی1391
بهمن 1391
اسفند 1391
فروردین 1392
اردیبهشت 1392
خرداد 1392
تیر 1392
مرداد 1392
شهریور 1392
آبان 1392


لینک دوستان
porsa
عابد
کسری پیرو
اکبر
خرابات
صهبا
مولود
دختر بارونی
پینکی
گل آقا
آبجی عسل
نرگسی
رضوان
فریاد (شوت)
میقان
فیقولی
آکیا
غریب آشنا
امید صیادی عزیز
دختر عمو بهار
خزانی
پاییزان
رنگین کمان
استاد عاکف
ستاره بانو
گنجشی
ابراهیم
تنهای تنها
فرسان
کلنجار عزیز
مسیح مهربان
عبدالله
رضا ادبی
ایلیا ( کیمیاگر عزیز)
بابکس
معبود (سارا)
مهتا
سیمین
مارال
شهاب عزیز
سعید (دوست دوران ماندگار)
سان جون
مظهر گلی مستاجر
سوخته عزیز
دوست داشتنی عزیز
سیده نگار
جــذر و مــــد
کامران نجف زاده
شانتال با وسوسه های جدید
ماهی ِ ستاره چین
کلبه تنهایی من(سارا و حرف دلش)
سیده بهار خانوم
مجی جون
پرشین لاگ جدید
بادام و خرما(یه آشنا)
ندا
فصل فاصله
شاعرانه
وبلاگ جدید دختر عمو بهار
نخستین عشق
محمد پورخوش سعادت
دنیای من (نرگس)
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
هر چه می خواهد دل تنگم می گم.... - روزگار تنـــــهایی

آمار بازدید
بازدید کل :174891
بازدید امروز : 119
 RSS 

 

به نظرت تقصیر من چیه؟!!

من چی کار باید بکنم ؟!!

فراموش کنم؟!!

چی رو ؟! کی رو ؟! چطور؟! چرا؟!

گاهی میگم ای کاش الان یکسال پیش ، نه 10 سال پیش یا حتی 15 سال پیش بود ...

کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم ....کاش هیچ وقت هیچ چیز رو نمی فهمیدم.....گاهی نفهمیدن خیلی خوبه....

اما موقعی عذاب آور میشه که می دونی و می فهمی ، اما مجبوری خودت رو بزنی به نفهمی و دلت می خواد که ندونی و نفهمی ....

اما یهو تو همون فکر و خیال های نفهمی خودت می بینی تمام اون چیزایی که از رو بی توجهی و نخواستن اینکه بفهمی ، برا خودت ساختی همه بر باد رفته و تو موندی و یه اعصاب خورد و داغون که تعادل روانیت رو نمی تونی حفظ کنی ، بیچاره پدر و مادر که تو این

موقعیت با هر سوالی یا هر نگرانی ای فقط تنها چیزی که می شنوند داد و فریادت هست .....که اگه از اولش قبول می کردی اون

چیزی رو که فهمیدی بودی شاید الان وضعیتت به مراتب بهتر بود...

برای همین دنیای بچگی رو خیلی دوست دارم چون واقعا خیلی چیزا رو نمی فهمی ....برا همین اصلا برات مهم نیست ....

اصلا برات مهم نیست که یکی بیاد.. یا یکی بره .... اصلا برات مهم نیست یکی تا صبح ناز و نوازشت کنه و بهت بگه عزیزم ...

دوست دارم ...یا اینکه یکی دیگه تا صبح بهت فحش بده و حتی کتکت بزنه ...چون وقتی صبح میشه با اولین لبخند جفتشون همه

چیز رو رفاموش میکنی و بیشترین خرجش شاید یه شکلات 50 تومنی باشه.....

ولی حالا من چی کار کنم ...منی که بزرگ شدم و دوست ندارم بعضی چیزا رو بفهمم....من چی کار کنم ....خواستم مثل بچه ها بشم

اما نشد ....فقط من موندم و یه عالمه خاطره ...من موندمو تنهایی ها....

 

 

       *دلتنگی*

دلم تنگ است

دغده های دیروز و رعشه های دلتنگی

در تمامت بی حوصله من ، خمیازه می کشد

دیگر کسی ، شانه به شانه گریه هایم

قرینه دلتنگی مرا ، معنا نمی کند

هی راه به راه ، با تولد خنده هایش

مرده بی جان مرا ، جامه رجعت نمی پوشاند

با سکوتم ، اندوه بی دلیل و مدامم ،مدارا نمی کند

از نجابت سرخ چشمانم ، نمی فهمد

نیم شب در خلوت

بغض های بلوری ام ، با تلنگری

گلوری خاطره ها را تکه تکه نمی کند

یقینا تو که تنها پناه گریه های منی

خیال کهنه مرا از سر به در کرده ای

هیچ راهی نیست دوباره مهربان شوی؟!

(شقایق فروغی راد)

 

 

حالا که فکر میکنم ، می بینم تو خیلی بزرگ بودی و من بسیار کوچک...من لایق اینهم بزرگی نبودم....

ولی خواستم خودم رو بکشونم اون بالا بالاها ...اون جایی که تو بر تخت سلطنتت تکیه زدی ....خواستم من هم بزرگ شوم به وسعت تو ...اما این هم نشد...چون تو نخواستی....

 

اگر نبخشمت چه کنم؟!! که بی تو

زندگیه من پر از گناه است

من می بخشمت شاید که تو

گناهان مرا پاک کنی

ای پاک ترین عشق روزگار

ای تنها مرا یار....

رفتنت بی شک

کفاره گناهان من بوده

باشد که من نیز پاک شوم.

 

ببخشید این روزا خیلی داغونم ....ولی بهتره تا یادم نرفته روز پدر و میلاد حضرت علی رو به همه مخصوصا به

همه پدرا و پدر خودم که خیلی این روزا اذیتش کردم تبریک بگم ...البته امیدوارم منو ببخشه و درکم کنه و بدونه که دست خودم نیست.

 

 

 



نویسنده » میلاد پرسا . ساعت 12:49 صبح روز دوشنبه 85 مرداد 16