فرازهایی از دعای کمیل :
اَللّهُمَّ اغفِرلِـیَ الذُّونُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ ، اَللّهُمَّ اغفِرلِـیَ الذُّونُوبَ الَّتی تَحبِسَ الدُّعاءِ ...
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که نعمت ها را تغییر دهد ، خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که از اجابت دعا جلوگیری کند ...
*****************************
یا اِلهی وَ سَیِّدِی وَ مَولایَ وَ رَبّی ، صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلی فِراقِکَ؟
ای معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو صبر کنم ، اما چگونه بر دوری از تو طاقت آورم ؟
وَ هَبنی صَبَرتُ عَلی حَرِّ نارِکَ ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَن ِ النَّظَرِ اِلی کَرامَتِکَ؟
و گیرم که ای معبود من حرارت آتشت را تحمل کنم ، اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم ؟
اَم کَیفَ اَسکُنُ فِی النّار ِ وَ رَجائی عَفوُکَ؟...
یا چگونه در میان آتش بمانم با اینکه امید عفو تو را دارم...
*****************************
تنها مرهم و همدم این روزهای سخت من دیوان حافظ است و تفال های گاه و بیگاه که هنوز عطر دلنگیز از آنها استشمام میشه ؛ گویا حافظ هم امیدواره!
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و ببازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به که ازو نیک نگه دارم دل
که بدو نیک ندیدست و ندارد نگهش
بوی شیر از لب همچون شکرش می آید
گرچه خون میچکد از شیوهء چشم سیهش
چارده ساله بتی چابک شیرین دارم
که بجان حلقه به گوش است مه چاردهش
از پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم درین چندگهش
یار دلدار من ار قلب بدینسان شکند
ببرد زود بجانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانهء دُرّ
صدف سینهء حافظ بود آرامگهش
********************************
هیچ فکر نمیکردم که اگه روراست باشم ، ممکنه برداشته نادارست بشه .... یعنی همیشه میگفتم باید روراست باشم ، اونی که تو دلمه باید گفته بشه اما انگار حرف من ناراحت کننده بود یا شایدم مصلحت اندیشی یا فداکاری؟!!!
یا شاید واقعا نباید خیلی از چیزایی که تو دل هست گفته بشه؟!! حتی اگر مطمئن باشی که هست؟! چون هر چیزی که هست گفتنش الزاما نمیتونه خوشایند باشه؟!! اشتباه و خرابکاری همینجا بود شاید ؟!! وگرنه امروز هم اینطور نمیشد ، انگار منظورم رو ندونست خواست بگه نه تو در اشتباهی در صورتی که من میدونم که چی شد که امروز اینطور شد ....ولی باز خوشحالم که خدا در بدترین شرایط بازم بهم یه روزنه نشون داد ...
هر چند دیگه مستحق پاداش نیستم ، ولی خدایا نکنه بخوای منو با این چوب مجازات کنی؟!! خدایا خودت میدونی من شاید نتونم از این یکی سربلند در بیام ؟!! خودت کمکم کن که تویی فریادرس درماندگان ...
یا غیاث المستغیثین