... اگر کسی از مشرب توحید چشیده باشد ، سخن را از جای دیگری می شنود و گوینده را دیگری می بیند.
عارفی گفت و گوی زن و مردی را شنید ، زن به شوهرش می گفت : اگر نان نیاوری با گرسنگی صبر می کنم و اگر لباس ندهی با سرما و گرما می سازم و هر نوع کمبودی را در زندگی تحمل می کنم ، اما چیزی که نمی توانم تحمل کنم این است که همسر دیگری انتخاب کرده او را هووی من قرار دهی .
اطرافیان با تعجب دیدند آن عارف با شنیدن این کلمات افتاد و غش کرد . پس از آنکه به هوش آمد علتش را از او پرسیدند. گفت : شما کلمات را از آن دو شنیدید ، اما من از خدا می شنیدم که می فرمود : بنده ی من ! اگر در نماز و روزه ات تقصیری داشتی تو را می بخشم و اگر در وظایف بندگی کوتاهی کردی از تو می گذرم ، ولی اگر برای من شریک بیاوری هیچ گاه از تو نمی گذرم . و من از ترس اینکه مبادا شرک بورزم منقلب شده و غش کردم .
قطعه ای از کتاب «سفینه الصادقین» - شرح حال عالم ربانی آقای حاج سیدحسین یعقوبی قائنی (دام ظله العالی) - صفحه 717
نویسنده » میلاد پرسا . ساعت 9:6 عصر روز سه شنبه 92 تیر 11
اوّل نامه «السّلام علیک»
محضر عالی و شریف شما
نامه ای می نویسد از غمتان
بنده ی عاصی و ضعیف شما
نامه ای از محلّه ی غم و رنج
کوچه ی بی کسی، پلاک بلا
شهر بدبختی و فلاکت و درد
کدپستی ش...نیست خاطر ما
چشم بد دور، چشم این مردم
به هر آنجا که می شود باز است
توی Mp4 و موبایل همه
پر آهنگ و رقص و آواز است
گوش ها عادت همیشگی اش
تکنو و جاز و رپّ و راک و متال
معذرت! این قبیله می گویند:
گور بابای این حرام و حلال
جای تصویر قاب نام «علی»
اکثرا ماهواره می بینند
پر دود است آسمان امّا
به گمان که ستاره می بینند
مسجد و هیئت و نماز و دعا
که نپرسید، ور شکسته شده
بال های اجابت مردم
با گناه کبیره بسته شده
عدّه ای پیروان کابالا
عّده ای جیره خوار بودائیسم
عدّه ای توده ایّ و بی دین اند
عده ای بنده ی برهمائیسم
فیلم ها مملو بدآموزی
پرِ از صحنه های مسئله دار
دستمان را بگیر آقا جان!
«و قنا ربّنا عذابَ النّار»
پسران اشبهُ النّساء و زنان...
اشبهٌ بالرّجال، می بخشید
خانه داران اسیر ده جین ظرف
نشکن و آرکوپال، می بخشید
چت و ایمیل و سرچ اینترنت
مایه ی ننگ و عار و فحشا شد
اشهدُ لا اله الّا الله
علناً زیر پا و حاشا شد
در میان حجاب و حفظ عفاف
ورزش بانوان ایرانی
جودو و کشتی و کاراته و بوکس
زین سواریّ و دو وَ میدانی
پیرهن ها چقدر اندامی
خشت شلوارها چه کوتاه اند
این جماعت حجاب و مقنعه را
بلکه حتّی تو را نمی خواهند
سرتان را به درد آوردم
معذرت گر سخن اطاله شده
جنس مرغوب شیعه ات، امروز
بین بازار استحاله شده
حرف آخر همین که انسان ها
با خدا و شما غریبه شدند
با خدا و شما و خوبی ها
قوم پر ادّعا غریبه شدند
شعر:مجید لشگری
نویسنده » میلاد پرسا . ساعت 1:17 صبح روز یکشنبه 92 تیر 2