سلام
يكي ميگفت كه حتما در اين بارون حكمت بوده و اصلا خواست شخص خدا بوده ... آخه مگه ميشه دماي سي و پنج درجه يهو برسه به بيست درجه ... اونم تو وسط شهريور ... انگاري خود خدا ميخواسته حال
ابراهيم زاده رو بگيره اصلا بي خيال ...
راستي فردا صبح حتما يه فتوكپي شناسنامه بردار و برو جايزه خودتو بگير
همون جايزه نفيسي كه خواسته بودي .
تا بعد
ميلاد خان من كاملاً به آزادي بيان معتقدم و نظر تو نيز كاملاً برام قابل احترامه.
اما در مورد مغرضانه بودن يا نبودنش صبر كن تا كار ترجمه رو تموم كنم و در وبلاگ بزارم اونوقت بهتر ميتوني تصميم بگيري.
فعلاً كا منتظر اجازه نويسنده هستم.
سلام پسر عمو
ميلاد نور بر شما مبارك
باز م سلام
ببخش كه اين قدر به وبلاگت اومدم = ببخش كه اين قدر دير به وبلاگت اومدم
سلام عزيز دل مسيح
:)
ببخش كه اين قدر به وبلاگت اومدم
ولي عوضش روز خوبي قسمتم شد كه بيام
ميلاد نور بر ميلاد مبارك باد
...
سربلند بموني و ايروني
سلام عزيز
يه جورايي حس ات رو درك مي كنم
منم خيلي اين اتفاق برام افتاده
بارها......
دلم مي گيره اما خوشحالم حداقل يه جايي مونده كه مي شه ببينمشون!
سلام اقا ميلاد راستش من اين چند وقته همش منتظر بارون بودم تا اينكه امروز باريد اول صبح خيلي خوب بود ولي يهو يه جور غم نشست تو دلم . نميدونم دل اسمون وقتي ميگره يهو دل منم باهاش همراهي ميكنه ......
راستي واقعا داريد شاعر مي شيدا . اون شعريكه تو كامنتم گذاشتين خيلي قشنگ بود از اونائي بود كه مينشست به دل ..
راستش امسال به ياد اون عكساتون افتادم يادش بخيررررررررر
هييييييييييييييييييييي چه روزائي بودن .خوشحالم كه دوباره ميخواي از اون عكسا بزنيد
شاد باشي.