• وبلاگ : روزگار تنـــــهايي
  • يادداشت : جادوي سکوت ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 29 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    راستي صابخونه گفتم تازه بعد از اين همه نگاه کردن تازه فهميدم

    اين عکسه چي ميگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    آخه مي دوني چيه نيست که آيکيوم بالاست اين جور چيزاي

    معمولي رو خوب نمي گيرم .

    آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

    هر وقت که سر برج مي شه چشات به دره؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!

    ياحق

    سلام بر صابخونه ي گرام

    شيطونه مي گههههههههههههههههههه

    تموم کرانچيا و مورچه هاي فومنو(طبق گفتماني که باهاشون انجام دادم گفتن بدونه آقامون نميايم) جمع کنم

    ببرم مدرسه بدم به سيده فاطمه (همون صائمه ست کيه)دخترعموت تااااااااااااااااا

    وليييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي

    فرشته مهربونه مي گههههههههههههههههههه

    اين کارو نکن.

    امروز به احتمال زياد پست مي زنم(فارسي را پاس بداريم ، نوشتنش را کلاس بدانيم )

    به صابخونه هاي ديگم سلام برسون.

    راستي پرفروغ هستم

    آخه دوستم فروغ روزي چهل پنجاه بار برام زنگ مي زنه.

    به قول خودتون آق صابخونه

    ياحق

    + صهبا 

    سلاممممممم مبينم كه با مستاجرتون خوب چشم منو دور ميبيند و

    هر چي ميخوايد پشت سر من ميگيد ا كاري نكنيد كه يه وبلاگ بزنم و................ بقيشو نميگم ديگه

    من نمي دونم ايم مظهر كي ميخواد مورچه ها يا همون پوتالا رو تحويل بده

    مرتب در حال تهيه مورچست از هر نوعي ..

    اما اكثرشون گفتن ما رو تحويل صابخونه مجرد نبايد بدي خب حالا

    ديگه با خودتونه

    صابخونه شدنم سخته ها

    سلام آقا ميلاد

    مرسي از اينكه اومدين ومن خوشحال كردين

    اين زخم و نمك پاشيدن بهش خيلي دردناكه

    و شايد دردناكتر از اون سكوتيه كه به خودمون تحميل ميكنيم

    من اپ هستم

    موفق باشيد

    التماس دعا

    + خرابات 

    سلام.

    نظراتمو پيدا كردم.

    اين شكلك الكيه.قشنگه.خوشم اومد.

    ولي اينو از همه بيشتر دوست دارم.

    ممنونم ميلاد عزيز كه سر زدي

    آره اون عكس برادرمه كه به تازگي شهيد شدن

    سلام صاب خونه

    مي خواي هرجوري دوست داشتي فكر كن

    حالا من نمي دونم به ضرر يا منفعت

    بايد منتظر بموني من رشوه (زشته زشته) مو كه گرفتم

    ميارم خدمتتون

    صاحب خونه تو رو خدا بهم وقت بده

    نه بابا ناراحت چيه(چرا اتفاقا فردا اسباب اساسيه (چه طوري هست حالا صهبا بدونه كلمو مي كنه)مو جمع مي كنم مي رم خونه ي بابامديگه ام نمي يام. نه نه تو رو خدا منت نكن.

    (ما ژوست كلفت تر از اوني هستيم كه فكرشو كردي)

    فقط وقت مي خوووووووووووووووووام

    باشههههههههههههههههههههههههههه

    (واي من مي ميرم واسه اين شكلك ما موذي مهربون(نيشخند)

    داريم شما ازينا اين به اون در)

    خداحافظ

    + پينكي 

    منم كه هميشه يه جايي بين جيغ و سكوت دارم دست و پا ميزنم

    زياد هم فکر دار فاني رو نکن

    + يادگار بارون يخبندون 

    سلام . راستش اولين باري هست كه مي خوام براتون بنويسم .نوشته هاتون بوي عجيبي ميده . بوي دلتنگي هاي بارون .خوب ميفهممتون.اشكال نداره منم خيلي وقتهاقول دادم امانشد.اگه مطلب جديد زديد خوشحال ميشم خبرم كنيد . دارم به نوشته هاتون عادت ميكنم .

    سلام صاب خونه

    1-به يكي راي دادم تو شوراي دانش آموزيه مدرسه به شرطي كه برام كرانچي 350 بخره،بعد اول شده .اگه به وعدش عمل كرد كه تقديم مي كنم وگرنهههههههههههههه ببينيم چي مي شه ديگه.

    2-به اون يكي گفته بودم برام مورچه ي ماده بياره كه اون شد الالبدل

    يعني مورچه بي مورچه اگه ژوتال ماده بيارم اشكال داره

    (ازون نيشخندا ندارين مجبورم ديگهههههههههههه)

    درضمن اين آشغالا چيهههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟

    سلام ميلاد گلم

    از اينكه مجددا اومدي ممنون

    من هم لينك شما در وبلاگم قرار دادم

    موفق باشي

    سلام آقا ميلاد
    عيدتون مبارك باشه
    مرسي از اينكه به من سر زدين
    و مرسي از راهنمايي كه كردين
    من اسم نوشته هايي كه خودم مينويسم رو گذاشتن دست نوشته هاي تنهايي....
    مرسي از اينكه منو به ليست دوستانتون اضافه كردين ممنونم

    به احترام زخمهايت سكوت كن معجزه مي كند

    پست زيبايي بود
    موفق باشيد يا حق
    من هم آپ هستم دوست داشتين خوشحال ميشم سر بزنيد

    + مولود 

    سلام

    اتخاب شعرتون منو برد تو حال و هواي

    خاطره اي كه هر وقت يادم مياد دلم آشوب ميشه.

    سكوت برابر نميشداسمش رو ظلم گذاشت چون

    تو خط ظلم نميتونست جايگاهي داشته باشه نميشد اسمشو بي انصافي

    گذاشت چون ميتونست از روي ظلم و كينه نباشه

    شايد سكوتش واسه اين بود نميتونست حرف بزنه يا مقاومتي

    كنه كه مبادا اتفاق ناجوري بيفته...

    اشك تو چشاش ميديدم بغض عجيبي داشت ولي كاري

    هم از دستم بر نمي يومد تو اون لحظه انگار با يه چيزي داشتن

    رو سرم ميكوبيدن ...خيلي حرفا واسه گفتن داشت ولي بهش

    امون ندادن ...

    خاطره ي خيلي بديه هر وقت يادم مياد بد جوري ناراحت ميشم

    و حالا دوباره با خوندن شعر مشيري يادش افتادم...

    ولي خب زندگي همينه يه بخشيش خاطرات تلخ و يه بخشيش

    خاطرات شيرين و البته اين دو در كنار هم معنا پيدا ميكنن...

    و اما در مورد حرفهاي خودتون...

    در خيلي موارد خودم تجربه كردم خيلي وقتا خيلي جاها سكوت كردم

    به خاطر خيلي چيزا و در اون مواقع از خدا خواستم بهم صبر بده

    راستي صبر نعمت خيلي بزرگيه البته در كنار آرامش نه؟؟؟

    اميدوارم روزي فرا برسه كه...و دلم گواهي ميده اون روز نزديكه

    شايد يكي از همين جمعه هايي كه در راهه...

    "براتون آرزوي موفقيت دارم"

    + مولود 

    سلام

    اتخاب شعرتون منو برد تو حال و هواي

    خاطره اي كه هر وقت يادم مياد دلم آشوب ميشه.

    سكوت برابر نميشداسمش رو ظلم گذاشت چون

    تو خط ظلم نميتونست جايگاهي داشته باشه نميشد اسمشو بي انصافي

    گذاشت چون ميتونست از روي ظلم و كينه نباشه

    شايد سكوتش واسه اين بود نميتونست حرف بزنه يا مقاومتي

    كنه كه مبادا اتفاق ناجوري بيفته...

    اشك تو چشاش ميديدم بغض عجيبي داشت ولي كاري

    هم از دستم بر نمي يومد تو اون لحظه انگار با يه چيزي داشتن

    رو سرم ميكوبيدن ...خيلي حرفا واسه گفتن داشت ولي بهش

    امون ندادن ...

    خاطره ي خيلي بديه هر وقت يادم مياد بد جوري ناراحت ميشم

    و حالا دوباره با خوندن شعر مشيري يادش افتادم...

    ولي خب زندگي همينه يه بخشيش خاطرات تلخ و يه بخشيش

    خاطرات شيرين و البته اين دو در كنار هم معنا پيدا ميكنن...

    و اما در مورد حرفهاي خودتون...

    در خيلي موارد خودم تجربه كردم خيلي وقتا خيلي جاها سكوت كردم

    به خاطر خيلي چيزا و در اون مواقع از خدا خواستم بهم صبر بده

    راستي صبر نعمت خيلي بزرگيه البته در كنار آرامش نه؟؟؟

    اميدوارم روزي فرا برسه كه...و دلم گواهي ميده اون روز نزديكه

    شايد يكي از همين جمعه هايي كه در راهه...

    "براتون آرزوي موفقيت دارم"

    + خرابات 

    سلام

    اتخاب شعرتون منو برد تو حال و هواي

    خاطره اي كه هر وقت يادم مياد دلم آشوب ميشه.

    سكوت برابر نميشداسمش رو ظلم گذاشت چون

    تو خط ظلم نميتونست جايگاهي داشته باشه نميشد اسمشو بي انصافي

    گذاشت چون ميتونست از روي ظلم و كينه نباشه

    شايد سكوتش واسه اين بود نميتونست حرف بزنه يا مقاومتي

    كنه كه مبادا اتفاق ناجوري بيفته...

    اشك تو چشاش ميديدم بغض عجيبي داشت ولي كاري

    هم از دستم بر نمي يومد تو اون لحظه انگار با يه چيزي داشتن

    رو سرم ميكوبيدن ...خيلي حرفا واسه گفتن داشت ولي بهش

    امون ندادن ...

    خاطره ي خيلي بديه هر وقت يادم مياد بد جوري ناراحت ميشم

    و حالا دوباره با خوندن شعر مشيري يادش افتادم...

    ولي خب زندگي همينه يه بخشيش خاطرات تلخ و يه بخشيش

    خاطرات شيرين و البته اين دو در كنار هم معنا پيدا ميكنن...

    و اما در مورد حرفهاي خودتون...

    در خيلي موارد خودم تجربه كردم خيلي وقتا خيلي جاها سكوت كردم

    به خاطر خيلي چيزا و در اون مواقع از خدا خواستم بهم صبر بده

    راستي صبر نعمت خيلي بزرگيه البته در كنار آرامش نه؟؟؟

    اميدوارم روزي فرا برسه كه...و دلم گواهي ميده اون روز نزديكه

    شايد يكي از همين جمعه هايي كه در راهه...

    "براتون آرزوي موفقيت دارم"

       1   2      >