سلام البته دوباره سلام كامنت قبلي من بودم نه خرابات اشتباهي شده
راستي ميخوام يكي از ناگفته هاي خنده دار زندگيم رو بگم البته اين هم گفته شده منتها به اون كسي كه بايد گفته ميشد گفته نشده
حدود 2 سال پيش بود فكر كنم به سرم زد كوكوي سيبزميني درست كنم اولين بارم بود فكر كنم درست ميكردم بعد وقتي سرخ شد داشتم مينداختم تو ظرف ناگهان داداشم اومد و گفت بده من بخورم گفتم صبر كن بندازم تو ظرف بعد خلاصه رو هوا اومد برداره بخوره كه يه دفعه افتاد زمين بهش گفتم همش تقصير تو بود غذام خراب شد بيچاره ترسيده بود ولي حقيقت اينه تقصير اون نبود چون كوكوئه خودش مشكل داشت اصلا سرخ نشده بود ولي هيچ وقت بهش نگفتم تقصير از خودم بود و هر وقت به ياد اون روز ميفتم كلي ميخندم
....
بازم ببخشيد مزاحم شدم