سلام آ سيد
اول اينكه عيد گذشته ت مبارك
دوم اينكه بهت نمياد اينهمه خسيس باشي.اين 50 تومنيه تا بخواد از فك و فاميلات و دوستات و...به جنوب برسه،چيزيش به ما نمي ماسه!
سوم اينكه تا اونجا كه ميدونم جلال بعد از كلي نوشتن و چند تا نقطه مينويسه" و از اين خزعبلات"نه قزعبلات!
چهارم اينكه منم عاشق نوشته هاي جلالم با اون داستاناش و نثر روون و محاوره ايش و راحتيش.منم هركدوم از كتاباشو چند بار دوره كردم(كاش درسام رو اينطوري ميخوندم!) بويژه زن زيادي و مدير مدرسه. خسي در ميقاتش كه خيلي جالبه چون ميدوني كه اون نماز رو ترك ميكنه والخ!
پنجم اينكه منم تو همين كلمه ي "انگريزي"مشكل داشتم و سماجت به خرج ندادم واسه فهميدنش.ولي مرسي كه توضيح دادي.
ششم اينكه حالا كه رو دوره جلال خوني افتادي،كتاباي خانومش رو هم بخون بويژه خاطراتي كه باجلال داشته.ميشناسيش كه"سيمين دانشور"
هفتم اينكه چرا كامنتينگتو بستي.نميگي شايد يكي مثل من در به در دنبال جايي باشه كه واسه ت كامنت بده.دو روزه ميخوام كامنت بدم ،منتظر پست جديدت شدم كه خبري نشد.
هشتم اينكه ميگن دعاي سيد ها زودتر به اون بالاها ميرسه و...يه دعا از صميم قلبت واسه يه بيمار بكن كه خيلي حيفه با اون هوش سرشارش بميره.
نهم اينكه:پرتقالي باشي