• وبلاگ : روزگار تنـــــهايي
  • يادداشت : خسي در هيچ ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام آ سيد

    اول اينكه عيد گذشته ت مبارك

    دوم اينكه بهت نمياد اينهمه خسيس باشي.اين 50 تومنيه تا بخواد از فك و فاميلات و دوستات و...به جنوب برسه،چيزيش به ما نمي ماسه!

    سوم اينكه تا اونجا كه ميدونم جلال بعد از كلي نوشتن و چند تا نقطه مينويسه" و از اين خزعبلات"نه قزعبلات!

    چهارم اينكه منم عاشق نوشته هاي جلالم با اون داستاناش و نثر روون و محاوره ايش و راحتيش.منم هركدوم از كتاباشو چند بار دوره كردم(كاش درسام رو اينطوري ميخوندم!) بويژه زن زيادي و مدير مدرسه. خسي در ميقاتش كه خيلي جالبه چون ميدوني كه اون نماز رو ترك ميكنه والخ!

    پنجم اينكه منم تو همين كلمه ي "انگريزي"مشكل داشتم و سماجت به خرج ندادم واسه فهميدنش.ولي مرسي كه توضيح دادي.

    ششم اينكه حالا كه رو دوره جلال خوني افتادي،كتاباي خانومش رو هم بخون بويژه خاطراتي كه باجلال داشته.ميشناسيش كه"سيمين دانشور"

    هفتم اينكه چرا كامنتينگتو بستي.نميگي شايد يكي مثل من در به در دنبال جايي باشه كه واسه ت كامنت بده.دو روزه ميخوام كامنت بدم ،منتظر پست جديدت شدم كه خبري نشد.

    هشتم اينكه ميگن دعاي سيد ها زودتر به اون بالاها ميرسه و...يه دعا از صميم قلبت واسه يه بيمار بكن كه خيلي حيفه با اون هوش سرشارش بميره.

    نهم اينكه:پرتقالي باشي

    پاسخ

    سلام ساراخانم پرتقالي(البته نه اهل کشور پرتقال)حال شما؟!گفتم پس گم شدي ! مدتي بود پيدات نبود آخه!ممنون از تبريک عيد ....بر تو هم مبارکدر مورد عيدي بهتر تو همون کامنتدوني وبلاگم جوابي رو که به صهبا دادم رو بخوني درسته جلال بعضي جاها نوشته خزعبلات ولي در کتاب "نفرين زمين " همش گفته "قزعبلات " و من از اين بيشتر از اون خوشم اومدبعيد ميدونم کسي يکي از آثار جلال رو بخونه و جذب نوشته هاش نباشه و خوشحالم که تو هم خوشت مياد البته توي خسي در ميقات بعد از اينکه از دبيرستان نمازش رو ترک ميکنه تو سفر حج بعد از مدتها دوباره نماز ميخونه و جالبترين کارش اينکه نماز جماعت با اهل تسنن مي خونده و الخ...خب خوبه که در انگريزي يه هم درد پيدا کردم ...چون فکر ميکردم شايد آي کيو من مشکل داره .. هرچند ...بله ممنون از يادآوري درباره کتاب هاي "خانم دانشور" کامنتدوني مدتيه بعلت مسايل امنيتي بستمش حالا تو چرا بستي اين کامنتدونت رو؟!!ميگن دعاي سيدا ولي نه هر سيدي...ولي بازم چشم من دعا ميکنم !خب حالا من کجا برات بنظرم؟!!همينجا مينويسم شايد گذرت باز افتاد و ديديشدر مورد اينکه آدما خيلي خوب خودشون رو به کوچه علي آقا اينا (همون علي چپ خودمون) ميزنن هيچ شکي نيست اما فراموشي رو قبول ندارم چون واقعابعضي چيزا قابل فراموش کردن نيست ...مخصوصا اگه آدم سعي کنه فراموشش کنه بدتر هميشه و همه جا جلوي چشم آدم ظاهر ميشه ...ولي من نفهميدم چرا تو حال دپرسي طرح انار ميزني؟!!! در مورد ستاره ها و اينکه هر کسي يه ستاره داره بايد بگم منم هيچ وقت نتونستم از اين آسمون به اين بزرگي يه ستاره برا خودم انتخاب کنم يعني هميشه در انتخابش مشکل داشتم و نتونستم از بين اون همه يکيشو انتخاب کنم ..اصلا من دوست دارم همش رو يه جا داشته باشم!! مگه چيه؟!!شايد بخاطر اينکه من آدم حريصي هستم..ولي مگه من حريصم؟! اگه هستم پس چرا؟!!...بي خيالتو هم شاد باشي و پرتقالي يا حق