سلام ميلاد جان
امشب دو بار دي سي کردم يکي به خاطر تو و يکي عابد
مطالب طولاني و قشنگ
اين سبک نگارشت فکر ميکنم تاثير از خوندن کتابهاي آل احمد داره
هر چند زياد نتونستم کتاباش رو بخونم ولي حدسم بهم اينو ميگه
اينجور خاطره نويسي رو خيلي دوست دارم ولي واسه خودم
حتي موقعي که ميخوام تو دفتر يا جايي بنويسم يه جوري انگار مخاطب نوشته هم مثل متکلمش خودم هستم
جالب بود تعبيرهاي زيبايي که گفتي
حتي ذکر ريزترين و کوچکترين چيزها که جذابيت نوشته رو زياد ميکنه
ولي در مورد آرزوي جالبت که در دوران کودکي داشتي
من هم وقتي يکي از عزيزانم اومدو اين خبر رو که داره برف ميباره رو بهم داد
به اولين چيزي که فکر کردم برف اون سال بود
روزي که از يخسازي تا گلباغ نماز رو تو اين برف پياده رفتم و از سرما به خودم ميلرزيدم
همون روزي که اگه داييم رو تو اون شرايط نميديدم نميدونم چه بلايي سرم ميومد
همون روز که وقتي غروبش راه افتادم که بيام خونه
مردم رو که ديدم ياد رمان کوري افتادم
و در حالي که اکثر جاها نه برق بود نه آب و نه گاز مصاحبه خنده دار استاندار وقت مبني بر عادي بودن اوضاع
اميدوارم که دوباره اون اوضاع پيش نياد
که اين مساله هم چماقي ميشه بر سر دولت
راستي خوشحالم که داري ميخوني واسه کنکور ولي دلتو صابون