• وبلاگ : روزگار تنـــــهايي
  • يادداشت : وقتي که چشم ترم را خواب مي برد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ســلام

    داشتن يه پسر عموي شاعر افتخاريست .

    + اکبر 
    سلام نميخواي بياي
    پاسخ

    سلام
    چرا ميام ، فقط کجا؟!!


    سلام خوبه که اينجا هنوزم سرپاست

    خوشحال شدم.

    پاسخ

    سلام ممنون . منم خوشحالم شما رو ميبينم
    + مولود 


    سلام

    و

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام
    و
    همچنين
    سلام سيد
    خوشحالم دوباره اپ مي کني
    با شعرت خيلي حال کردم سيد (فيض برديم )


    پاسخ

    سلام
    ممنون
    + اکبر 
    اما ادامه نظراتم(با ديد طنز نگاه کن)
    ببخشيد سوالاتم زياد بود اما ياد اين جمله تاريخي افتادم
    ول کن وابده ....
    "مخمور روي دوست شدم در دو روز عمر
    مست سبويم و ساقي شراب ميبرد"

    اين ناقابل از ما بپذير
    پاسخ

    سلام اكبر جان
    ما مخلصيم مهندس منتها بعضي اوقات آدم نبايد با مقدسات شوخي كنه ديگه ....
    صاحبش قابله داداش
    + اکبر 
    سلام ميبينم که حاجي گرينف برات نظر گذاشته تشخيصش زياد سخت نيست که کيه
    در مورد پاسخت
    من نگفتم انتقاد کاربردي دارم فقط چند تا سوال کردم
    که البته جنس سوالاتم بيشتر شوخي بود تا جدي که فکر ميکردم متوجه شدي و هدفم اين بود که بدوني ما مطالبت رو به گوش جان نيوش ميکنيم
    در مورد تفاوتش با قبل هم به خاطر آنلاين بودنشه خصوصا نظر اولم اوني نشد که ميخواستم
    در مورد مشق شعر و اينا هم که شکسته نفسي کردي
    + حاجي گيرينف 

    سلام /// تو پروفايلت خوندم که مجردي /// علايقت و احساساتت و هيکلت يه يکي از دوستام خيلي ميخوره ( الي ) /// اگه دوست داشته باشي عقدت کنيم /// التماس دعا /// يکي از 12 نفر

    راستي ميبينم که لاک غلط گير هنوز تو سايتت ميچرخه /// خدا بدادت برسه

    پاسخ

    سلام حاجي
    بابا دمت گرم مگر اينكه تو به فكرم باشي حاجي ....در ضمن الكي (الي ملي) نكن كه ناچار ميشم سند رو كنما .... بگم؟ بگم؟
    من عاشق لاك غلطگيرم ديگه... جديدا رو املا كار كردم نتونسته گير بده به انشا مياد گير مي
    + اکبر 
    به کار بردن ضرب المثل در بيت دوم از شاهکارهاي شعرته

    "آنجا که دل چو حماري به گِل نشست"
    1- راستي منظور از آنجا کجاست؟

    شنيده بوديم دل دادن دل شکستن دل بريدن و ... اما دل به گل نشستن اونم مثه حمار (البته بهتره فارسي رو پاس بداريم ) رو نشنيده بوديم

    "ديگر خيال خوشم را سراب مي برد"
    2- با چشم تر ادم چه طور ميتونه خيال خوش داشته باشه؟
    ادامه دارد...

    پاسخ

    سلام اکبرجان
    سپاس از توجه و لطفت.... ولي قبلا انتقاداتت کاربردي تر و از جنس بهتري بود...متاسفانه نميشه به ديد انتقاد کاربردي از نظراتت استفاده کرد....
    در ضمن تمام کمي و کاستي ها رو بذار به حساب مبتدي بودن ما شما ببخش بزرگوار .... ما داريم مشق شعر ميکنيم ... يا حق
    + اکبر 
    سلام
    چندين سوال

    1- مصرع اول بيت اولت يعني چي؟
    "وقتي که چشم ترم را خواب مي برد"
    يعني با چشم تر ميتوني بخوابي يا چشم تر خوابتو ميبره
    من اگه بودم ميگفتم
    وقتي که با چشم ترم خواب مي پرد
    2- مصرع دوم هم جوابش ربط به اولي داره
    يعني چي؟
    يا هروقت خوابت ميبره شعرت ميپره
    يا هر وقت خوابت ميپره شعرتو ميبره

    باقيش بمونه بعدا
    باقيشو بعدا ميگم